قدرت بی قدرتی
بی حرمتی به آقایان کروبی و بهشتی در نمایشگاه مطبوعات را باید در امتداد رفتار های عاری از اخلاق دریک دهه گذشته از سوی هویت مداران علاقمند به نظام، دانست. هویت مداران عاقلان بی اندیشه ای اند که همه چیز را حتی خدا، انبیا و تاریخ ائمه را تنها با معیار "قدرت" می شناسند. بر این اساس لازم دیدم تا بطور اختصار کارکرد "قدرت " در عصر نوین را تشریح کرده و خوانندگان را امیدوار به فردای بهتر برای ایران عزیز بنمایم.
حرکت شتابان جهان به سوی اطلاعاتی شدن، واقعیتی انکار ناپذیر است دنیای امروز مکانی کاملاً متفاوت با دنیای بیست و پنج سال پیش است و دنیای نیم قرن بعدی نیز به طور قطع بسیار متفاوت از دنیای کنونی خواهد بود. امروزه مهمترین چیزی که انسان باید به فراگرفتن آن بپردازد چیزهایی است که به او یاری می دهد تا دگرگونی های آینده را پیش بینی کند و خود و خانواده اش را برای زندگی در متن آن آماده سازد.
سپاس فراوان خدای را که در راستای حرکت جهان بسوی عدالت، به بشریت منت نهاد و او را در خلق تکنولوژی اطلاعات هدایت نمود. و اکنون آن تکنولوژی سبب گردید که با کمترین هزینه، همه بشریت همدیگر را نظاره گرند. در جهان امروز مجرای اطلاعاتی اینترنت به چنان قدرتی تبدیل شده که هیچ حکومتی نخواهد توانست میل خویش را خواست مردم معرفی نماید. ماهیت و خصوصیت اصلی قدرت در عصر نوین در دو عامل می توان جستجو کرد: 1-قدرت دیگر به حاکمیت و حکومت محدود نمی شود 2- قدرت از محدوده و محدودیت خشونت رهایی یافته است.
عدالت در دستیابی جهانیان به اطلاعات، تغییرات اجتماعی را بهمراه آورد که سبب جابجایی مفهوم قدرت گردید. حکومتها چه بخواهند و چه نخواهند، عصر اطلاعات، کارکرد های سیاسی ذیل را در هر جامعه ای جاری خواهد کرد: 1-فرصتهای جدید برای آموزش مشارکت سیاسی 2- بیشتر شدن نقش مردم درتصمیمگیریهای مربوط به خود3- سنگینتر شدن هزینههای مربوط به بی اعتنایی به افکار عمومی جهانی. در نتیجه با قاطعیت می توان گفت در این عصر، دولتهای اقتدارگرا بازنده جنگ بر سر رسانه ها خواهند بود.
به سبب این آگاهی و آموزش، در ده سال گذشته، چنان تحول و جابجایی درسنن سیاسی و اجتماعی ایران و جهان ایجاد شده که اقتدارگرایان تنها با دوپینگ و تنفس مصنوعی به حیاتش ادامه می دهند. و به یمن وجود والدینی آگاه که فرزندان شان را در روندی از تربیت قراردادند که بتوانند در سایه تعلیمات انبیاء و با بهره گیری از نعمات اللهی، در راه رشد کمال فردی گام بردارند و همچنین با رواج روزافزون فرهنگ خودشناسی و عزت نفس و احساس زندگی با خدای رحمان و رحیم، نسلی جدیدی در ایران ظهور نمود که می خواهند خودشان آرمان خوشبختی و سعادت خود را تشخیص دهند. لذا همه جهانیان ازین پس شاهد اعتماد به نفس روز افزون جامعه مدنی ایران خواهند بود. به عبارتی روز به روز حاکمیت زر و زور و تزویر بر اذهان رو به افول خواهد رفت. با شفاف بودن واقعیات روزمزه و متعاقب آن کوتاهی دست دین فروشان و مقدس نماهای جاهل، رابطه سیاست و دین با مردم، محتوای جدید و موثرتری در بین عموم پیدا خواهد کرد و زیبایی اخلاق- هدف حضرت محمد (ص)-بیش از پیش ملموس می شود.
زندگی در جهان شیشه ای امروز، که همه ناظر بر اعمال یکدیگرند دیگر مانند گذشته چهرهای اسطوره ای در آن نشو و نما نخواهند یافت و به طبع آن زوال نفرت و تعصب آغاز خواهد شد. تا زمانی که این دو احساس ضد ارزشی، افتخار برای هویت مداران تلقی می گردد امید به آغاز گفتگو برای کسب راه درست با آنها، آب در هاون کوبیدن است؛ زیرا تعصب-بهشت نفس-به عامل آن امکان می دهد که بداند، بدون اخلاق و سیاست چه می کند.
هویت مداران با داشتن تمامی قدرت، تبلیغات و ... از تفهیم حقانیت خود به خانواده شان درمانده اند لذا باید با خود اندیشه کنند که قدرت در چیست؟ از بیش از هزار سال پیش تا به حال، هویت اندیشان جاهل و سرمست از قدرت عالمانی نقاد چون ابن سینا، رازی، مولوی، حافظ، فردوسی، خیام، خواجه نصیر طوسی، ملاصدرا، میرداماد ، بایزد بسطامی، منصور حلاج، عین القضات همدانی، سهروردی و بسی نام های ریز و درشت دیگر را، به سرنوشتی چون ارتداد، اعدام و قتل و انزوا، و یا زندگی ناآرام همراه با هجرت از ایران دچار نمودند، امروز آن تکفیر گویان عبوس و هویت پرست در کجای تاریخ ایستاده اند؟ شاید هویت مداران ادعای صداقت کنند، ولی سنت زیبای خداوند در این جهان بر این است که دنیا را تنها یادگیرندگان به ارث می برند، و متشرعین خشک مغز، خود را برای دنیایی آماده می کنند که دیگر وجود خارجی ندارد.
درعصر جدید آنچه افراد را از هم جدا می کند میزان تحصیلات آنان نیست، بلکه روشن نگری و بلوغ معنوی آنان در بکار گیری از اطلاعات می باشد. آن دسته از جامعه که از نظرگاه یک بالغ سیاسی به اتفاقات می نگرند با بخشی دیگر از جامعه که در تفکر سیاسی صغیر می باشند همانند دو خط موازی هر گز بهم نمی رسند و نگاه آنها به اصول و فروع دین و بهره مندی از نعمات اللهی متفاوت است و در عصر نوین در گذر زمان از تعداد آدم های صغیر سیاسی کاسته می شوند. براساس تجربه تاریخی، انسانهای سیاسی صغیر، فارغ از دین و مذهب، ناخواسته همانند یک سرباز برای استبداد و استعمار عمل می کننند.
اصحاب قدرت در ایران، تأثیر وزش تند تغییرات اجتماعی را حس می کنند ولی غم انگیزانه باید گفت درک روشن و درستی از آن تغییرات، در اعمالشان پدیدار نیست. و نسل سیاسی حاصل از آنها- با گذشته گرایی- صاحب افکاری فلج بوده و همیشه بصورت صغیر می ماند. جالب است جوانان بدانند رفتار حضرت امام خمینی بر عکس این حالت است. تمام هم و غم او پرورش بالغان سیاسی بود که متاسفانه صدا و سیما هویتی از امام به نمایش گذاشت، که شاید ذکر اتفاق ذیل برای نسل جدید غیر قابل باور باشد. در بیست و شش سال قبل یعنی در سال چهارم جنگ تحمیلی و در آن شرایط اضطرار در مقابل هویت مدارانی که در انتخابات مجلس دوم می گفتند هیچکس جز فقها حق دخالت در سیاست و معرفی کاندیدا ندارد، ایستاد. حضرت امام خمینی در پاسخ آن جماعت فرمودند « ... میگویند که سیاست حق مجتهدین است یعنی در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند، باقی شان بروند سراغ کارشان. یعنی مردم بروند سراغ کارشان، هیچکار بهمسائل اجتماعی نداشته باشند و چند نفر پیرمرد ملا بیایند دخالت بکنند. این از آن توطئه سابق بدتر است برای ایران. برای اینکه آن یک عده از علما را کنار میگذاشت، منتها به واسطه آنها هم یک قشر زیادی کنار گذاشته میشدند، این تمام ملت را میخواهد کنار بگذارد. یعنی نه اینکه این میخواهد مجتهد را داخل کند، این میخواهد مجتهد را با دست همین ملت از بین ببرد.» ( صحیفة نور، جلد 18، صفحة 247)