هویت مداری و حقیقت مداری
از ظاهرشرعى عبادات، نمىتوان میان یک عابد ریاکار و یک عابد صادق، فرقى قائل شد. عامل تفرق بین این دو عابد، «نیت» آنها است (که تنها خداوند مىداند).
از ظاهرشرعى عبادات، نمىتوان میان یک عابد ریاکار و یک عابد صادق، فرقى قائل شد. عامل تفرق بین این دو عابد، «نیت» آنها است پیامبران آمدند تا با بشارت و ترساندن مردم، نیات آنها را عوض کنند. به طورىکه پیامبر اسلام تغییرات محسوسى بر سنن اجتماعى ایجاد ننمود، بلکه منظر دید و نیات عربهاى جاهل را نسبت به روابط اجتماعىشان تغییر داد. نیت و رسالت هیچ پیامبرى تغییر علوم ملتهایشان نبود، بلکه هدف انبیا تغییر درون انسانها بود به طورىکه آخرین پیامبر خدا محمد(ص) ثمره رسالت خویش را، کمال اخلاق انسانى اعلام نمود.
اگر دین را همانند مرحوم علامه سید حیدر آملى (عارف نامدار شیعی) به روغن بادام تشبیه کنیم روغن تمامى اعمال اجتماعى یک مسلمان مدعی، نباید ذرهاى تخلف از اخلاق انسانى را نشان دهد. ایشان در کتاب اسرارالشریعه، بر اساس سخنان، اعمال و احوال پیامبر اکرم(ص)؛ مؤمنان را به سه گروه: اهل شریعت (هویت)، اهل طریقت و اهل حقیقت تقسیم نمود و همچنین با مثال دانه بادام، به طور خیلى خلاصه؛ شریعت را پوسته بادام(هویت)، طریقت را مغز بادام و حقیقت را روغن بادام تعریف نمودهاند.
ایشان شریعت و فقاهت را شروع دین، حقیقت را کمال آن و طریقت را مسیر این حرکت اطلاق نمودند و ایستایى مومنان در پوسته (هویت) را محروم ماندن از حقیقت دین اسلام دانستهاند. امروزه از منظر علوم انسانی، وجود هویت مداران و حقیقت مداران را روند طبیعى ایستایى و مرگ و یا بلوغ نهضتها و تمدنها مىدانند. البته براى مفهوم این دو اصطلاح مجبور به بیان شرح مختصرى از تاریخ هستم. در صدر اسلام، مؤمنان تنها بدنبال زندگى اخلاقی، راستى و پاکى و رعایت حق الناس در تمامى زوایاى زندگىشان بودند، در نتیجه از اجتماع آنان مؤمنان هویتى پدیدار شد که نسیم آن ملتهاى پیرامون خویش را عاشق اخلاق محمدى نمود.
آن جماعت مسلمان هرگز به نیت ایجاد آن هویت، دست به رفتار مسلمانى نمىزدند و امپراتورى صدر اسلام از رفتار محاسبه نشده اجتماع مؤمنان حاصل گردید و به عبارتى مومنان، مسلمانى (اخلاق حسنه) را براى ایجاد آن امپراتورى بروز نمىدادند، بلکه مسلمانان مسلمانىشان را بدون چشم داشت دنیوى انجام مىدادند ولى از زمانى که آن هویت معیار سنجش و هدف گردید فضایى ایجاد شد که پاکان و صالحان دیگر نماد رسمى مؤمنان تلقى نگردیدند. بلکه مقدس نمایان احمق و فرومایگان چاپلوس و متشرعین خودمدار؛ سمبل و هویت اسلام معرفى گردیدند. از منظر علامه سید حیدر آملى «این سه گروه از مؤمنان داراى ذهنیت و تفاسیر متفاوت از خدا، پیامبر و تاریخ ادیان هستند» که این سبب بروز اعمال و رفتار اجتماعى و سیاسى متفاوت و مخالف هم و سبب جنگهاى زیادى دربستر تاریخ گردیده است. اینک این سه گروه داراى عالمان و پیروان خاص خویش هستند، انتظار اتحاد در اعمال دور از عقل و فهم تاریخى از نهضتها و ادیان بشرى است.
از زمانى که پوسته و ظواهر امور در هر دین و نهضتى معیار سنجش و درستى اطلاق گردد به تدریج هویتشان جایگزین حقایق آن دین و نهضت مىگردد. در این زمان قشریون و مقدس نماها به نشو و نما مىپردازند و مفهوم تکلیف دینى در ذهن آنها؛ بزک کردن امور و تورم حرکات دینى و اجراى پر هیبت مناسک مىشود و همیشه در حال اندازهگیرى ظواهر امور بر اساس فهم مطلق انگار خویش، به سر مىبرند، لذا در عمل هیچ رقیبى را تحمل نمىکند وهنرى جز حذف دیگران ندارند. اگر از دوران رنسانس و اعترافات گالیله در دادگاه هویت مداران مسیحى بگذریم، در هر دین و نهضتی، بدون استثنا این سه گروه مشهود است. هویت مداران هر انقلاب؛ بلاى طبیعى پدید آورندگان آن انقلاباند. اعدام انقلابیون در ادامه انقلاب فرانسه و یا دادگاههاى نمایشى استالین که بجز او همه رهبران اولیه انقلاب (17/اکتبر/1917) بجرم انحراف از اصول انقلاب و همکارى با دشمن محکوم به مرگ گردیدند و یا جنهم حاکمیت شریعت خشک یهودى در طول تاریخ وجهنم حکومت چند ساله با هویت اسلامى در افغانستان (طالبان) و رفتار القاعده در مناطق تحت نفوذشان از همه ملموستر است. متاسفانه بخشى از انقلابیون و طرفداران نظام هم بر اساس اینکه دلبسته به پوسته دین اسلام (هویت مداری) هستند؛ در روند انقلاب اسلامى ایران، رفتار و موضعگیرىهایى بروز دادند که طبیعتا در تقابل با سخنان و موضعگیرها و فلسفه نهضت حضرت امام خمینی(ره) بوده است.
اگر تنها به موضعگیرىهاى سیاسى و فرهنگى ایشان در یک سال پایان عمرشان، توجه کنیم از لحاظ موضوع، داراى وحدت خاصى است که بر اساس آن در کنار زندگى و سلوکشان؛ مبارزه دائمى با متحجرین و مقدس نماها و آخوندهاى بىسواد را باید متن انقلاب اسلامى تلقى نمود. تاریخ ثابت نمود هویت مدارن چون رفتارشان معطوف به حکومت است، نسبت به تساهل، مدارا، تکثر، فردگرایی، حقوق بشر، تجربههاى بشرى و جامعه مدنى بیگانهاند و تلاش مىکنند با ابزار قدرت هر مسئله و مشکل اجتماعى و فرهنگى را حل کنند. در نتیجه باید دعا کرد که خداوند به همه ایرانیان عزت نفس و به هویتاندیشان سعادت رهایى از قشرى گرى عطا فرماید. در این راستا حضرت امام درسال پایان عمرشان فرمودند: «...آن حبّ نفس است که این جریان و آن جریان نمىشناسد. رئیس جمهور و رئیس مجلس و نخست وزیر، وزیر، قاضى و شوراى عالى قضایى و شوراى نگهبان، سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات، نظامى غیرنظامی، روحانى و غیرروحانی، دانشجو، غیردانشجو، زن و مرد نمىشناسدو تنها یک راه براى مبارزه با آن وجود دارد و آن ریاضت است،» (صحیفه نور جلد 21،ص 48)