"تدبیر بد" کلیدفقر است
تدبیر یعنی اندیشیدن به فرجام امور و نگریستن به عواقب مثبت یا منفی تصمیمات شخصی و یا تصمیمات مدیران سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه است.دوراندیشی و تدبیر یکی از مفاهیم بنیادین مدیریت است،
که معنای فراگیرش طرح و برنامه برای انجام کار و برآورد نتایج آن قبل از انجامکارمیباشد. نتیجه برنامه ای که همانند پلی، انباشت تجربه بشری در زمان گذشته و حال را به آینده مربوط سازد. اگر یک جامعه ای برای دستیابی به اهداف و رسالتش، بجای عقل به احساساتش متکی باشد ، عملا دوراندیشی و برنامه عقلانی نداشته،بنا بر پیشبینی های علی (ع) محکوم به فنا و شکست است: "تدبیر بد ( کج اندیشی ) علت نابودی است."(غرر الحکم و دررالکلم –ج 4 - ص 126) و همچنین میفرمایند: "تدبیر بد کلیدفقر است."(همان - ص 437)
امام علی (ع) تدبیر و عاقبت نگری یک مدیر را رایزنی با اهل فکر و خرد آن جامعه دانسته و فرمودند:"دوراندیشی و عاقبت نگری؛ رایزنی با خردمنداناست."(غررالحکم، ح1915). وقتی به تاریخ زندگی ائمه شیعه بنگریم، معیار خردمندی هماهنگ با خردمند نمان رسمی نبود.
مولانا با توجه به ادبیان مدیرت عصر خویش، فضای افکار عمومی حاصل از بی تدبیری را داستانهای گوناگون در مثنوی بیان داشتند.مفهوم عدم بکارگیری تجزبه و دانش بشری در کارها در چند بیت ذیل محسوس می باشد.:
هر کجا بینـی برهنـه و بـی نـوا///دان که او بگریخته است از اوستا
«دفتر دوم بیت: 2588»
هر که گیرد پیشه یی بی اوستا///ریشخنـدی شـد به شهرو روستـا
«دفتر سوم بیت:590»
کـارِ بی استـاد خواهـی سـاختن///جاهـلانه جـان بخـواهـی باختـن
«دفتر پنجم بیت: 1404»
دون ترین کسبی که در عالَJم رود///هـیـچ بـی ارشـادِ استـادی بـود؟
«دفتر پنجم بیت: 1054»
عدم سلامت نفس، جهل و توهم کمال از مهمترین دلایلی است که ما را از رجوع بهپیروی از تجربه و دانش دیگر ابنای بشر باز می دارد. مولوی که در عصر کشاورزی می زیست، با همان ادبیات هفت قرن قبل؛ توصیه دارد که از انجام اعمال بدور از دور اندیشی عاقبت نگری، پرهیز کنیم و حد خویش را بشناسیم تا جاهلانه و بدون راهنما و کار بلد اقدامی انجام ندهیم.
پس رهی را که ندیدستی تو هیچ///هین مرو تنها، ز رهبـر سَـر مـپیچ
«دفتر اول بیت:2945»
تو رعیّت باش، چون سلطان نهیی///خودمران،چون مردِ کشتیبان نه یی
چون نه یی کامل، دُکان تنها مگیر///دستخوش می باش، تا گردی خمیر
«دفتر دوم بیت:3454و 3455»
مَسْـکُJل از پیغمبـرِ ایّـامِ خـویش///تکیه کم کُن بر فن و، بَرکامِ خویش
گرچه شیری، چون رَوی ره بی دلیل///خویش بیـن و در ضـلالیّ و ذلیل
«دفتر چهارم بیت:542 و 543»
راست فرمـوده ست باما مصطفی///قـطب و شـاهنشـاه و دریـایِ صفـا
کانچه جاهل دید خواهـد عاقبت///عـاقــلان بیننــد ز اوّل مــرتبـت
کارها ز آغاز اگر غیبست و سِـرّ///عاقل اول دید و، آخِــر آن مُصِـرّ[1]
«دفتر سوم بیت:2196 الی 2198»
عـاقـل، اوّل بینـد آخِـر را به دل///انــدر آخِـر بینـد از دانـش مُقِل[2]
«دفتر سوم بیت:3372»
چشمِ کودک، همچو خَر در آخُرست///چشمِ عاقل، در حسـابِ آخِـرست
او در آخُـر،چَـرب مـی بیند علف///ویـن ز قصّـاب آخِـرش بیند تلف
«دفتر سوم بیت:3741 و 3742»
گـر هـمی خواهی سلامت از ضرر///چشم ز اول بنـد و پایـان را نگـر
«دفتر ششم بیت: 1360»
منتشره در هفته نامه ستاره صبح 8 بهمن 1390