زمانی که تملق و ستایش عرف شود
همه ما تأثیر سوء تملق و ستایش را به نوعی در روابط اجتماعی احساس کردیم و در سریال ها و طنز های تلویزیونی، تملق به کسانی که توانمند اقتصادی، اجتماعی و یا اداری اند را به وفور مشاهده می کنیم.
میزان استقبال از تملق در هر جامعه، به سطح شعور و اخلاق اجتماعی افراد آن بستگی دارد.کسانی که از آنها تملق می شود، لب به اعتراض نمی گشایند و شادمان از شنیدن مدح مدحانند؛ نشان از آن دارد که ذلت نفسِ تشنگانِ شنیدنِ تملق؛ گوش شنوایی برای شندین سخن پیامبر اکرم(ص) ("به دهان چاپلوسان خاک بپاشید."1)ندارند.
متملق با تحقیر شخصیت خویش، در پی جلب رضایت دیگران است. کسی که مجیز میشنود با احساس کاذب برتری، قدرت و وجاهت، از موضعی متحکمانه برخــــورد میکند. این گونه رفتارهـــا در شالوده ی شخصیت افراد، تخریب ایجاد میکنند. متملق زمینههای انتقاد درست و منطقی را از بین میبرند، تا جای که گوش شنوای مدیر، کر و چشم بینایش، کور می گردد. در نتیجه راهنماییها و دلسوزیهای مصلحان در او اثری نمی کند و همین توهم "خوب بودن در همه چیز" را در فرد مقابل ایجاد می کند. چنین فرهنگی جامعه را آسیب پذیر، و نقاط ضعف آن را پنهان، و فرصت درمان و ترمیم خطوط گسل آن را زایل می گرداند.
او چو بیند خلق را سرمستِ خویـش /// از تکبّر می رود از دسـتِ خویـش
«دفتر اول بیت:1853»
لیک نـنماید چو شیرین است مدح /// بَد نماید، ز آن که تلخ افتاد قَدْح2
از وفـور مـدح هـا، فـرعـون شـد /// کُـنْ ذَلیـلَ النَّـفْسِ هَـوْنـاً لا تَسُد
«دفتر اول بیت:1862 و1867»
مال، مار آمد که در وَی زَهرهـاست /// و آن قبول و سجدۀ خلق، اژدهاست
«دفتر سوم بیت:782»
هـرکه مـردم را سُجودی مـی کنند /// زهـر انـدر جـانِ او مـی آکننـد
«دفتر چهارم بیت:2744»
زمانی که تملق و ستایش عرف شود، هر نوع تغییر باید مورد پسند یک طبقه خاص جامعه باشد. در نتیجه صداقت و پای بندی به اصولی که تأمین کننده ی منافع واقعی مردم است، جای خود را به تحسین مبالغه آمیز و در نهایت به چاپلوسی می دهد و عملا کرامت و عزت آدمی بی ارزش میگردد.کمترین تأثیر چنین نگرشی زوال اندیشه های فعال، در جامعه می باشد. انسان آگاه چنین نگاهی را برنمی تاباند. همچنانکه امام علی(ع) چنین میگفت و عمل می نمود:
"مردم! از پست ترین حالات زمامداران در نزد صالحان این است که گمان برند آنها دوست دار ستایش اند و کشور داری آنان بر کبر و خودپسندی استوار باشد،و خوش ندارم، در خاطره شما بگذرد که من ستایش را دوست دارم، و خواهان شنیدن آن می باشم.
سپاس خدار ا که چنین نبودم و اگر ستایش را دوست می داشتم، آن را رها می کردم به خاطر فروتنی در پیشگاه خدای سبحان، و بزرگی و بزرگواری که تنها خدا را سزاوار آن است. گاهی مردم، ستودن افرادی را برای کار و تلاش روا می دانند. اما من از شما می خواهم که مرا با سخنان زیبای خود مَسِتایید .... با ظاهر سازی با من رفتار نکنید، و گمان مبرید اگر حقی به من پیشنهاد دهید بر من گران آید، یا در پی بزرگ نشان دادن خویشم؛ زیرا کسی که شنیدن حق، یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد، عمل کردن به آن، برای او دشوار تر خواهد بود.3"
1-بحارالانوار، جلد۷۳، صفحه۲۹۴
2-.قدح: عیب زدن، عیب گرفتن
3-نهج البلاغه، خطبه216
منتشره در هفته نامه ستاره صبح 15 بهمن 1390