شاید براى جوانان باور کردنى نباشد
در تاریخ آمده است؛ ابن سینا، رازی، مولوی، حافظ، فردوسی، خیام، خواجه نصیر طوسی، ملاصدرا، میرداماد، بایزید بسطامی، منصور حلاج، عین القضات همدانی، سهروردى و بسى نامهاى ریز و درشت دیگر، به سرنوشتى چون ارتداد، اعدام، قتل، انزوا، و یا زندگى ناآرام همراه با هجرت از محدوده جغرافیاى ایران قدیم، دچار شدند. اکثر آن عالمان نقاد در زمان خویش، مغضوب مفسرانِ عوام پسند دین عصر خویش گردیدند. تکفیرکنندگانی که عالم به نقل دین و جاهل به فلسفه آن بودند.
امروزه هر انسان محقق، فارغ از دین و مذهب آن تکفیر شدگان و اعدام شدگان و منزوىهاى عصر خویش، همچون مولوی، حافظ، ملاصدرا ،ابن سینا و ... را سرمایههاى بشرى مىداند و همچنین در جهان اسلام یا جهان مدرن به سختى مىتوان کسى را پیدا کرد که نام مولوى (ملاى رومی) براى او آشنا نباشد.
سرنوشت مشترک آن عالمان در مقابل دینداران جاهل؛ ما را به این تجربه تاریخى مىرساند که هر عمل دینى و ارزشی، بطور طبیعى واجد یک نوع هویت است. از زمانى که در فرهنگ عوام، آن هویت به عنوان ارزش تلقى گردد مفسران عوام فریب، فضایى بر آن دین و ارزش مىگسترانند که هر عالم مصلح و صادقی را به سرنوشت آن سیزده تن مبتلا میکنند، و جالب اینکه در طول تاریخ شیوهای مقدس مآبى در هر عصرى تغییر می یافت ولى فلسفه خشونت و عصبیت تکفیرکنندگان در یک چیز ثابت بوده است و آن بیگانه بودن با اخلاق نماز بود.
بادِ خـشــم و بادِ شـهوت بادِ آز بُــــرد او را که نـبــود اهـلِ نماز
«دفتر اول بیت.3796»
شاید براى جوانان باور کردنى نباشد که به جرم ارتداد، از دفن حافظ و فردوسى در قبرستان مسلمانان ممانعت کردند؛ حافظ را به اصرار بستگان و از لطف تفألی، در قبرستان مسلمین شیراز دفن، و فردوسى نیز به اتهام ارتداد در باغ اش غریبانه دفن گردید. جاهلان هویت اندیش، خواندن کتاب ابن سینا و رازى را براى مسلمانان گناه کبیره می دانستند. جالب است بدانید ملاصدرا، به سبب سیاست حذف و تخریبِ مقدس نماها، چندسالى در روستایى در حوالى قم گمنام زندگى کرد و در مسیر حج درگمنامى وفات یافت و قبرى از ایشان یافت نمىشود. و یا در نیمه اول قرن حاضر ، جاهلین هویت مدار علامه طباطبایى (شاخصترین عالم عقلگراى شیعى و خالق تفسیر المیزان) را بجرم انحراف از دین، مدتى در حوزه علمیه قم تحریم، و سپس مجبور به انزوا و تدریس در منازل و یا در روستا نمودند. و حتی با خانواده علما همانند برخورد با مرتدین بوده است. "در مدرسه فیضیه فرزند خرد سال مرحوم مصطفى از کوزهاى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند! چرا که من فلسفه میگفتم"1
هویت مداران حسینیه ارشاد، مکان سخنرانی شریعتى و مطهرى را یزیدیه الحاد معرفى مىکردند و معتقد بودند بهشتى فردى تندرو و بى ملاحظه نسبت به فقه اسلامى است و در زیر عباى بهشتى وهاشمى رفسنجانى داس و چکش کمونیسم پنهان است و ....
حال برای اینکه ما هم از جفاکاران بر صالحان عصر خویش نباشیم باید منابع معرفتی ما از نقد کنندگان باشد و نه از نقل کنندگان. زیرا امروزه بعضی از دکاندارانی که تنها مبلغین هویت امام خمینی، شریعتى، مطهرى، بهشتی و ... در جامعه اند، در زمان حیات آن عالمان، مواضع دیگری داشتند.
نقد را از نقل نشناسد غَوی2 ست هین از او بگریز گرچه معنوی ست
هین ازو بگریز چون آهو ز شـیر ســویِ او مَـشتاب ای دانـا دلـیر
«دفتر سوم بیت: 2566 و 2569»
1- امام خمینی، صحیفه نور، جلد 21، ص 91
2- غَـوی: گمراه
منتشره در هفته نامه ستاره صبح 16 اسفند 1390