شبکه های اجتماعی و اتاق فکر
این مقاله برآن است تا از منظر جامعه شناختی و به اختصار، پاره ای از تغییرات اجتماعی حاصل از عصر اطلاعات و اتاق فکر را تبیین کرده و توضیح دهد.
1 تغییرات اجتماعیِ انقلاب اطلاعاتی در عرصهی عمومی علاوه بر اینکه سبب ظهور هویتهای جدید سیاسی و اجتماعی در سطح جهان گردید، در دو سال گذشته سقوط چند رژیم اقتدارگرا را نیز به همراه داشت. غافلگیری اکثر نخبگان علمی و سیاسی در جهان در مواجهه با بروز پدیدههای جدید اجتماعی و سرنگونی حکومتهای خودکامه و اعتراضات غیر حزبی در سطح شهرهای بزرگ کشورهای توسعه یافته جهان، نشان از ناکارآمدی تئوریها و الگوهای رسمی در شناخت منظومههای سیاسی جدید و شکافهای اجتماعی پدید آمده در جوامع میباشد. لذا تنها با تئوری و منظری جدید میتوان چیستی و ماهیت تغییرات سیاسی اخیر و علت بی تأثیری جامعه مدنی و احزاب در آغاز و شروع این تحولات، و گسترش آن را فهمید. برای شناخت این واقعیت جدید، بنا بر توصیهی هفت قرن قبل "ابن خلدون"، باید دگرگونی اساسی در منظر و فهم خویش ایجاد کنیم: "هنگامی که عادت و احوال بشر یکسره تغییر یابد، چنان است که گویی آفریدگان از بن و اساس دگرگونه شدهاند و سرتاسر جهان دچار تحول و تغییر گردیده است، گویی خلقی تازه و آفرینشی نوبنیاد و جهانی جدید پدید آمده است."(مقدمه ی ابن خلدون ، جلد1، ص 60)
جدید ترین و مقبولترین فرضیه در این زمینه تکیه بر نظریهی جامعهی شبکهای پرفسور مانوئل کاستلز - استاد دانشگاه کلمبیا و خالق اثر سه جلدی عصر اطلاعات- می باشد. عملا هم این فرضیه اثبات گردید که در نتیجه فناوری اطلاعات و ارتباطات، بنیانهای ارتباطی تغییر کرده است و این تغییرات، منجر به تغییر پروسهی شکلگیری روابط جدید قدرت در جامعه شد. زیرابا ظهور ساختار رسانهای جدید -متاثر از جامعهی اطلاعاتی- تغییراتی در ماهیت نهادها، باورها و فرهنگها؛ ایجاد می شود.
2 صاحبان کلیدهایی که به واسطهی آن کاربران اینترنت و دارندگان گوشی همراه به یک دیگر متصل میشوند، ستون فقرات شبکهی اجتماعی مجازی میباشند. به عبارتی همهی کسانی که کلیدهای کامپیوتر را در اختیار دارند، قدرت تأثیرگذاری بر این شبکه را دارا میباشند. شبکههای اجتماعی مجازی تنها دارای نقاط اتصال است نه مرکز، در نتیجه گردش اطلاعات در آن غیرمتمرکز و فرمان ناپذیر است. و این در تعارض با نظامهای استبدادی و اقتدارگراست که دارای نوعی نظام سازماندهی هرمی و عمودی است.
گسترش شبکهی مجازی، بدون جهتگیری از پیش تعیین شده، و یادگیری آن بدون راهنمای متمرکز است. همهی کسانی که با تکنولوژی عصر اطلاعات کار میکنند به یک اندازه میتوانند در هدایت و فرماندهی این شبکهی اجتماعی نقش داشته باشند.لذا همهی بازیکنان در فضای مجازی بدون نیاز به سلسله مراتب، بر یک کنش سیاسی موثر هستند. هویت اجتماعی حاصل از این فضا در هر جغرافیایی منتج به کنشهای متفاوت اجتماعی میشوند. این تغییرات به تدریج شکلهای اجتماعی از پیش موجود را جذب و بر آنها غلبه می کند. بهعنوان مثال اکثر اعتراضات در جوامع به وسیلهی نهادهای مدنی صورت میگرفت ولی در تونس، قاهره، بحرین، شهرهای لیبی و سوریه، تل آویو، مسکو، اسپانیا و جنبش وال استریت، فضای مجازی ابزار اصلی در ظهور هویتهای جدید بودهاند، که ریشه در هیچ یک از الگوهای سابق مدنی جامعهشان نداشتند. بهعبارتی خاستگاه این جریانها فاقد هرگونه وابستگی به حزب و نهاد مدنی است.
میل به بودن در فضای جامعهی شبکهای با روح و روان فرد فرد انسانهای آشنا به تکنولوژی ارتباطات عجین شده است و قشر تحصیلکرده و عمدتا بخش متوسط جامعه، بودن در این فضا را جزئی از ضروریات زندگی خویش میدانند. و به عبارتی به آن عادت کرده اند. این ذوق و کشش که از محدویت زمان و مکان رهیده است، تبدیل به قدرت عظیمی در اثرگذاری در بروز منظومههای سیاسی جدید شده است. بهطوریکه هر روزه بیش از 200 هزار کاربر جدید–در جهان- در این سایت فیس بوک ثبت نام میکنند و این شبکهی عظیم انسانی که میلیونها عضو دارد، افراد هم فکر در یک شبکهی اجتماعی حتی بدون این که همدیگر را دیده باشند، چنان حول ذوق و رفتار مشترک گرد هم می آورد که هیچ "جریان قدرتی" توان محو و نابودی کامل آن را نخواهد داشت. و از آن جای که نظامهای اقتدارگرا فاقد توان هضم تناقضات اجتماعی خویش اند، فن آوری ارتباطی نوین مثل کاتالیزور سبب بر افروختن آتش تناقضات در این جوامع گشته و به تبع آن سبب تغییر اجتماعی و سیاسی عمیقی در جوامع اقتدارگرا می شود. ولی در نظامهای دموکراسی، تناقضات اجتماعی در نتایج انتخابات بروز خواهد یافت
3 کاربران تکنولوژی اطلاعات، حرکتهای خودجوش خود را حول فضای مجازی جامعهی شبکهای سازمان میدهند و زندگی خود را بر محور آن میسازند و براساس آن دربارهی رفتارهای خود نیز تصمیم میگیرند.این تعامل و مباحثه در عرصهی آزاد و خودمختار در فضای الکترونیک، قانون اساسی یا منطق شبکهای نام گرفته است. راز جهانگستری این منطق، امکان تعامل و مباحثهی آزاد در شبکهی اجتماعی مجازی است که سبب تغییرات شدید در تولید و کارکرد قدرت و فرهنگ در جامعه میگردد. احزاب و گروهای اقتدارگرا با الگوهای کهنهی قدرت نمیتوانند احساس کنند که مهمترین تغذیهکنندهی ذهن مردم همین رسانههای سمعی-بصری کارگردانینشده در شبکههای اجتماعی مجازی است. القای رسالت و حس تاریخی، نیرنگ، قلب واقعیت همراه با استفادهی ابزاری از احساسات کاربران در این شبکهی اجتماعی، توسط احزاب و بافت قدرت رسمی، نزدیک به محال گردیده است. به عبارتی در عصر جدید، دستمایهی اصلی تغییرات اجتماعی، میانگین رویاها و برنامههای افراد جامعه است. گاها شخص و یا جماعتی این میانگی را نمایندگی می کنند که تنها در این زمان است که نقش "اتاق فکر" در کنار این نمایندگان موثر خواهد بود. البته تأثیر آن تا زمانی است که در چهارچوب رویاها و یا اولویتهای افکار عمومی با رعایت الزامات فرهنگی و ادبیات شبکه های مجازی عمل نماید.
3 از ویژگی عصر اطلاعات استقلال فرهنگ در برابر بنیانهای مادی تجربههاست. درک این موضوع از توان دولتسالارانی خارج است که از توانایی نوآوری محرومند، منظومههای سیاسی و فرهنگی جدید وقتی تحولات اجتماعی خاص خویش را در هر نقطهای از جهان ایجاد میکنند، هرگز به شکل سابق در نمی آیند. همانطور که غالبا جوامع کشاورزی به جوامع صنعتی تحول یافتهاند ولی عکس آن تقریبا اتفاق نیفتادهاست. در عصر اطلاعات اعمال قدرت با روشهای قدیمی، به طور فزایندهای بر منافع مخدومان خود، ناکارآمد و بینتیجه میگردد. زیرا فضای آزاد اینترنتی و مجازی، بهشت تکثر و تعارض است در نتیجه در عصر اطلاعات حکمیت ریش سفیدی، نظام سیاسی اقتدارگرا و حاکمان واجد "اخلاق خدایی" بلا موضع و فاقد مشروعیت می شوند.
5 اگر چه این شبکهها دارای هویتهای گوناگون، از دینی تا غیردینی می باشد، ولی حس برتر این شبکه حساسیت به حقوق انسانی است. فارغ از دین و جغرافیا، مبنای تعلق همهی کاربران تکنولوژی عصر اطلاعات به یکدیگر، کرامت بخشیدن به انسان است. خبرهای حاکی از ظلم به کرامت بشری و تضییع حقوق انسانی بالاترین حساسیت را در اذهان عمومی این شبکه ایجاد می کند، که آن را از هر نوع محدویت مصالح حکومتی و ایدئولوژی مبرا میسازد. منطق دموکراسیخواهی و حقوق بشر بر کنشهای حاصل از این شبکه ها مستولی است. یکی از خصوصیات بارز گسترش تکنولوژی اطلاعات در سطح جهان، همدلی کاربران در دفاع از حقوق بشر است. به واسطهی این که فضای جریانهای شبکهی مجازی در سرتاسر جهان با یکدیگر پیوند دارد، دانایان جهان چنان به هم متصل میشوند که کمتر قدرتی میتواند عملی خلاف انسانی را به راحتی سابق انجام دهد.
6 کنش های اجتماعی و اعتراضات حاصل از قدرت جریان شبکهی اجتماعی، به تدریج فرهنگ و عرف خویش را در جامعه نهادینه کرده و متعاقب آن، هویت اجتماعی جدید خودش را خلق مینماید. زوال هویتهای مشترک و آرامبخش که منبع ارتزاق نهادهای سیاسی بودند، مترادف با آغاز بلااثر شدن نظام اجتماعی و سیاسی موجود جامعه است. شعارهای ابتدایی در اعتراضات جوانان تونس، بحرین، قاهره و اکثر شهرهای سوریه، لیبی، یمن و حتی مسکو و تل آویو مشابه هم بوده و شعارهای دموکراسی خواهی و حقوق بشر این اجتماعات، هویتهای تاریخی و دینی آنان را به حاشیه راند. میتوان استنباط نمود، هویت هایی که در محدودهی مرزهای دولتی قرار نمی گیرند و در گسترهی از جهان از هم اثر میپذیرند، بسیار نیرومندند. این نوع هویتها را باید ابرقدرت جدید در عرصهی سیاست بین المللی دانست. ارزشهای عصر اطلاعات جوانان را از سیطره سنتهای غیر متعالی می رهاند. بعنوان مثال این ویژگی عصر اطلاعات، تأثیرات مخرب پای بندی به سنتها و رسوم قبیلهای و محلی و همچنین باورهای سنتی فردگرایانه را در جوامع عربی بطور چشمگیری کاهش داد.
7 جوانانی که تا قبل از برگزاری انتخابات، خویش را قهرمان انقلاب تونس و مصر میدانستنند، شاید خویش را مغبون بازی سیاست بدانند. زیرا اسلامگراها در ماههای ژانویه و فوریه 2011 در مصر و تونس پرچم خود را بالا نبرده و همراه با جوانان نشده بودند. با این وجود 40 تا 60 درصد آراء صندوقها را تصاحب کردند. ولی روی دیگر سکه آن است فرهنگ عصر اطلاعات و عملکرد این کاتالیزورهای اجتماعی (شبکه های اجتماعی مجازی) سبب شد که اسلامگرایان کنونی، تفاوتهای جوهری با اسلامگرایان قبل از سال 2011 داشته باشند. موضع گیری ها و سخنان راشدالغنوشی، رهبر حزب النهضه تونس، که 40 درصد آراء مردم را پشتسر دارد، و محمد مرسی رئیس جمهور جدید مصر و نزدیک به مواضع اخوان المسلمین نشان داد که "اتاق فکر" اسلامگرایان اخوانی با شناخت و اندیشه در فرهنگ و ادبیات حاکم بر این کاتالیزور های تحولات سیاسی جدید ( شبکه های اجتماعی مجازی ) در حال پوست انداختن و ارائه تعریف جدیدی از مشارکت و مسئولیت سیاسی است. سخنان راشدالغنوشی و محمد مرسی در حمایت از حقوق فردی و مدنی و عدم دخالت حکومت در شؤونات فردی زندگی مردم و آزادی فعالیتهای مرتبط با توریسم و تأکید برای اینکه شریعت فقط اجرای حدود و پرداختن به ظاهر جامعه نیست؛ گویای این واقیعت است. هر چند نقشی را که شبکه های اجتماعی مجازی بعنوان کاتالیزور برای بروز مطالبات اجتماعی سرکوب شده عمل می نمایند، هیچ کدام از نهادهای مذهبی و مدنی ندارند، ولی آن نقشی را که آن نهادها در نهادینه کردن قدرت جدید دارند، شبکه های اجتماعی مجازی فاقد آن هستند، اما این دو مکمل یکدیگرند.
(این مقاله در روزنامه آرمان پنجشنبه دوم شهریور 91 منتشر گردید)