خود شیفتگی
فرد خودشیفته دچار نوعی بیمار روانی است که اعمال اش تنها براساس ارضای خویش و بدست آوردن لذت درونی صورت می گیرد. شاید در برهه هایی از زمان، رفتار خودمان چنین باشد و یا در زمان هایی استیلای چنین فردی را در طول زندگی احساس نمودیم.
فرد خودشیفته دچار نوعی بیمار روانی است که اعمال اش تنها براساس ارضای خویش و بدست آوردن لذت درونی صورت می گیرد. شاید در برهه هایی از زمان، رفتار خودمان چنین باشد و یا در زمان هایی استیلای چنین فردی را در طول زندگی احساس نمودیم.
نمىتوان از ظاهرشرعى
عبادات، میان یک عابد ریاکار و یک عابد صادق، فرقى قائل شد. عامل تفرق بین این دو،
«نیت» آنها است (که تنها خداوند مىداند). پیامبران آمدند تا با بشارت و ترساندن مردم،
نیات آنها را عوض کنند. به طورىکه پیامبر اسلام تغییرات محسوسى بر سنن و هویت
اجتماعی ایجاد ننمود، بلکه دیدگاه و نیات عربهاى جاهل را نسبت به روابط اجتماعىشان
تغییر داد. نیت و رسالت هیچ پیامبرى تغییر علوم ملتهایشان نبود، بلکه هدف انبیا
تغییر درون انسانها بود، به طورىکه آخرین پیامبر خدا محمد(ص) ثمره و معنای رسالت
خویش را، کمال اخلاق انسانى اعلام نمود.
در تاریخ آمده است؛ ابن سینا، رازی، مولوی، حافظ، فردوسی، خیام، خواجه نصیر طوسی، ملاصدرا، میرداماد، بایزید بسطامی، منصور حلاج، عین القضات همدانی، سهروردى و بسى نامهاى ریز و درشت دیگر، به سرنوشتى چون ارتداد، اعدام، قتل، انزوا، و یا زندگى ناآرام همراه با هجرت از محدوده جغرافیاى ایران قدیم، دچار شدند. اکثر آن عالمان نقاد در زمان خویش، مغضوب مفسرانِ عوام پسند دین عصر خویش گردیدند. تکفیرکنندگانی که عالم به نقل دین و جاهل به فلسفه آن بودند.
اکثر انسان ها در دوران زندگی خویش به اشتباه، به کسی بدگمانی داشته، و یا نسبت به او بدگمان شدند. گمانه زنی خوب یا بد، یکی از اضلاع هندسه چند وجهی زندگی آدمی است. گاهی پس از گذشت زمان، احساس خجالت از خودمان دارم که چطور حاضر به غیبت ذهنی از دیگران شدیم،
ریشه و علل اصلی جهل و بی بصیرتی انسان در امور، جهل به عظمت های درونی خویش و نشناختن خویش است. در نتیجه، کسی که اراده ای در کسب دانش و آگاهی و بصیرت در جهت اجرای جانشینی خدا در زمین ندارد، در حل مشکلات بشری توفیقی نمی یابد.
جهل، جادویی است که گاه آدمیان در پناه آن میزیند و میآرامند وگاه در پیامد آن میسوزند و میمانند. مومنان اگر عاقل باشند به نهایت هستی میرسند و اگر جاهل بمانند کار ایشان بدانجا میکشد که روی هستی و تمدن را نبیند.
هنگامی که انسان از علم و اندیشه در تعیین سرنوشت و جایگاه خویش استفاده نکند و براین باور باشد که اگر وارث تفکرات پدران و گذشتگان خود باشد، برای سعادت او کافی است و با این بهانه درب هر گونه اندیشه و تفکر را تخته نماید و اعتقادی به افزایش علم نداشته باشد، در جهل به سر می برد. به عبارتی، چنین انسانی در زندان جزم اندیشی ذهن خویش گرفتار است .جاهل به انجام هر عملی، منجر به جزمیت (دگم) در آن عمل می شود. خودبینی، خودنمایی، حماقت، مقدس نمایی و دیگر محصولات نفسانی ستون های بنای جزم اندیشی می باشد.